اخبار و بررسی خودرو و ماشین

سایت ماشین،اسب بخار،اخبار ایران خودرو،بررسی و تست خودرو

اخبار و بررسی خودرو و ماشین

سایت ماشین،اسب بخار،اخبار ایران خودرو،بررسی و تست خودرو

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

6f/2 (34564)

بسمه تعالی

سنگ گردسائی

استاد : نیک کار

تهیه کننده:

احسان خرمی پور

ماشینهای سنگ و سنگ سنباده

یکی دیگر از ماشینهای ابزار ماشینهای سنگ وسنگ سنباده می باشند.

این گروه از ماشینهای ابزار مخصوصا برای تکمیل کردن وپرداخت نمودن قطعات بابرداشتن مقدار فلز کمی از روی سطح کاردرنظر گرفته می شود .

مقدار باربرداشته شده در حدود دهم میکرون می باشد . در این صورت سطح تولید شده کاملا پرداخت و در حدود N1 تا N4کاملا پرداخت خواهد می باشد .

معمولا از ماشینهای سنگ برای سنگ زدن قطعاتیکه قبلا بوسیله سایرماشینهای ابزار براده برداری شده است استفاده می گردد .اصولا مقدار باریکه برای سنگ زدن درنظرگرفته می شود بستگی به اهمیت ومقداردقت واندازه قطعه خواهد داشت .همچنین می بایستی نوع عملیات قبلی را که صورت گرفته است مورد اهمیت قرار داد .

توسعه ماشینهای سنگ اززمان بسیار دور تا کنون سبب شده است تاازسنگهائی بزای تولید زیاد در حالتهای مختلف ازقبیل خشن تراشی وپرداخت کاری بجای استفاده از ماشینهای تراش – وسایرماشینهای ابزار که مورد استفاده می گردد دربعضی ازمواقع ازماشینهای سنگ برای سنگ زنی قطعات بطوردقیق استفاده می شود .

ماشینهای سنگ رابرای انجام عملیات زیر درنظرمی گیرند .

الف – خشن تراشی وبرش قطعات

ب – سنگ زدن سطوح صاف بادقت زیاد – سطوح دوار – منحنی دندانه ها – دندانه پیچها وسایرسطوح مارپیچ

ج – تیزکردن انواع ابزارهای برش – تیغ فرزها – برقووقلاویزها

سنگ گردسائی :

برا ی سنگ زدن سطوح گرد – استوانه ای – دوار – مخروطی – فرم دار برای سنگ زنی داخلی اجسام دوار بکار می رود .

ماشینهای سنگ گردسائی

ماشینهای گردسائی به سه دسته تقسیم می شوند .

ماشین سنگ گردسائی ساده

ماشین سنگ گردسائی یونیورسال

ماشین سنگ گردسائی مخصوص ( سنترلس )
اختلاف بین ماشینهای ساده و یونیورسال در ساختمان و نوع کارهائی که به آنها بسته و سنگ زده می شود دارد . وماشینهای مخصوص یا سنترلس که بدون مرغک بوده و خارج از مرکز می باشد .و متفاوت با ماشینهای ساده و یونیورسال می باشد .

ماشین سنگ گردسائی ساده

یک نوع ماشین تولیدی که برای سنگ زدن کارهای ساده استوانه ای طراحی شده و این ماشین دارای چندین دستگاه مخصوص مجزا می باشد .

سنگ سمباده روی محور مخصوص بخود که در روی دستگاه بصورت عمودی نسبت به راهنمای میز ماشین قرار گرفته و محور اصلی که قطعه کار دربین دو مرغک سوارشده موازی خواهد بود .

دستگاه محور اصلی آن ثابت بوده و قابل انحراف می باشد .

2- ماشین سنگ گردسائی یونیورسال

ماشین سنگ گردسائی یونیورسال برخلاف ماشین سنگ گردسائی ساده دارای دستگاه نگهدارنده سنگ بوده که می تواند حول محور خود و نیز نسبت به میز ماشین دارای گردش باشد و در تحت هر زاویه ای که لازم باشد آنرا بچرخانند . همچنین دستگاه مرغک آن نیز دارای گردش بوده که با این عمل می توان از آن برای سنگ زدن مخروطها تحت زوایای مختلف استفاده نمود .

دستگاه محور اصلی نیز دارای گردش حول محور خود بوده و تحت هرزاویه ای که لازم باشد قابل انحراف می باشد

بنابراین یا این نوع ماشین می توان کارهای زیادی راانجام داد و از جمله می توان کارهای داخلی را سنگ زد .

3. سنگ زنی سنترلس

درعملیات سنگ زنی سنترلس لازم نیست قطعه کار برروی ماشین بین دو مرغک مهار شود زیرا دراین ماشینها قطعه کاربرروی سنگ سنباده تکیه می کند در واقع وزن قطعه مار توسط یک تیغه تکیه گاه تحمل می شود و همچنین از طرفین نیز قطعه کار بین سنگ سنباده اصلی و سنگ غلتکی تنظیم ( ویاپیشروی ) مهار می گردد .

روشهای سنگ زنی سنترلس

سنگ زنی عبوری
سنگ زنی عبوری که صرفا برای سنگ زنی قطعات استوانه ای ساده مناسب است قطعات را می توان پشت سرهم بصورت دستی و یا ازطریق یک انباره عمودی به فضای بین سنگ سنباده و سنگ تنظیم وارد نمود .پس از عبور قطعه کار ازبین دو سنگ و براده برداری از آن قطعه کار در انتها کورس ازروی تیغه تکیه گاه به بیرون هدایت می شود .

سنگ زنی طولی
سنگ زنی سنترلس با پیشروی طولی محدود که در آن قطعه کار به داخل فضای میان سنگ سنباده و سنگ تنظیم رانده می شود تاوقتی که قطعه مار به مانع انتهائی برخورد کند در این موقع قطعه کار به خارج از ماشین هدایت می شود قطر نهائی قطعه کار با تنظیم فاصله بین سنگ سنباده و سنگ تنظیم قابل کنترل است با این روش می توان قطعات پله دار را نیز سنگ زنی کرد .

سنگ زنی عرضی
سنگ زنی با پیشروی عرضی که برای سنگ زنی قطعات مخروطی کوتاه یا قطعات کروی مناسب است . سنگ سنباده و سنگ تنظیم به فرم مورد نظر تیز شده اند و قطعه کار از مقابل یک مانع انتهائی بصورت عرضی به فضای بین دو سنگ رانده می شود . پس از کامل شدن عملیات قطعه کار به صورت اتوماتیک از ماشین بیرون انداخته خواهد شد .
معمولا روشهای سنگ زنی سنترلس برای عملیات سنگ زنی قطعات مشابه بکار می رود با توجه به این که نیازی به مته رغک زدن قطعه کار نیست و زمانی برای قرار دادن و برداشتن قطعه کار روی ماشین صرف نمی شود تعداد تولید در این روش زیاد و هزینه ها نسبتا پائین خواهد بود .

روشهای براده برداری

به دو روش اصلی تقسیم می شود .

الف ) سنگ زنی با پیشروی طولی

در سنگ زنی با پیشروی طولی با حرکت طولی قطعه کار از مقابل سنگ سنباده درحال چرخش عمق براده یکنواختی ازسطح قطعه کاربرداشته می شود .

دراین روش طول قسمت سنگ خورده قطعه کار می تواند خیلی بیشتر از پهنای سنگ سنباده باشد .

ب ) سنگ زنی با پیشروی عرضی

درسنگ زنی با پیشروی شعاعی همانند روش قبلی هم قطعه کاروهم سنگ سنباده درمقابل هم می چرخند ولی دراین روش لازم نیست سنگ سنباده در طول قطعه کار جابجا شود . بنابراین طول قسمت سنگ خورده بیشتر ازپهنای سنگ سنباده نخواهد بود .

درسنگ زنی گردسائی باپیشروی شعاعی سنگ سنباده به صورت شعاعی یطرف قطعه کار به پائین رانده می شود .طول قسمت سنگ خورده بیشتراز پهنای سنگ سنباده نیست و بنابراین دراین روش حرکت طولی انجام نمی شود .

اجزاء ماشین سنگ گردسائی

1 – پایه

پایه ماشین سنگگردسائی که از چدن ساخته شده است محل قرار گرفتن مجموع قسمتهای مختلف ماشین می باشد . بطوریکه سایر قسمتها بر روی آن سوار و محکم شده اند .

روی سطح بالای پایه با دقت هرچه بیشتر ماشینکاری شده است .

2 – میز ماشین :

میز ماشین دارای سطح تراشیده شده بوده که محور اصلی و دستگاه مرغک که بین آنها بسته می شوند قرار گرفته است .

میز درروی راهنمائی که بادقت ماشینکاری شده بسمت جلو و عقب ( چپ و راست ) حرکت می نماید .

3 – محور اصلی

محور اصلی با موتور مربوطه درسمت چپ میز ماشین قرار گرفته است . بعضی از قطعات کارها با استفاده از صفحه مرغک بسته و بعضی دیگر در داخل سه نظام قرار می گیرند .

4 – دستگاه مرغک

دستگاه مرغک که در ماشینهای سنگ بکار برده می شود درست شبیه دستگاه مرغک ماشین تراش می باشد که می توان آنرا بر روی میز ماشین در نقاط مختلف قرار داده و محکم نمود .

5 – محور سنگ

سنگ سنباده در روی محور اصلی سوار شده که با دقت تمام دارای گردش دورانی می باشد .

حرکت دورانی سنگ از موتور الکتریکی که به همین منظور در نظر گرفته شده می گیرد .

6 – مواد سرد کننده

برای کنترل جرقه و گرد سمباده که در حالت سنگ زنی بوجود می آید و در هوای آزاد به اطاق و یا یه کارگاه پخش نگردد از مواد سرد کننده ( آب صابون ) استفاده می گردد .

7 – سنگ سنباده

سنگهای سمبادهای که برای ماشینهای سنگ گردسائی بکار برده می شود سنگ استوانه ای تخت بوده که براده برداری بوسیله محیط آن صورت می گیرد .

گاه گاهی از سنگ هائی که لبه و یا پیشانی آنها دارای فرمهای متفاوتی می باشند استفاده می گردد

8 – کمربند

مرکز کردن کار در روی ماشین سنگ گردسائی به تنهائی کافی نبوده بلکه برای کارهای بلند که ممکن است از طرف سنگ فشارزیادی وارد گردد می بایستی از کمربند ( تکیه گاه جلو و تکیه گاه عقب ) استفاده شود این وسیله را یرای جلوگیری از ازتعاش و لرزش بکار می گیرند .

حرکت اصلی

ماشین سنگ گردسائی برمبنای سه حرکت اصلی می باشد که عبارتند از

حرکت دورانی قطعه کار حول محور خود

حرکت خطی قطعه در طول ماشین

حرکت دورانی سنگ سنباده
بطور کلی سه حرکت نامبرده در این نوع ماشینها می توانند همزمان انجام گیرند و نیز با دقت کنترل شوند .
سرعت قطعه کار

در حین سنگ زدن روی ماشینهای گردسائی قطعه کار نیز دارای حرکت دورانی است و این حرکت دورانی می بایست بین 60 تا 100 فوت در دقیقه ( 30 تا 18 متر در دقیقه ) باشد .

در سنگ زنی میل لنگها و یا کارهائی که خارج از مرکز باشند می بایست سرعت دورانی کمتر ارا درنظر گرقت . برای سنگ زدن بادمکهای ماشینهای خودرو معمولا سرعت دورانی را درحدود 30 تا 15 فوت در دقیقه( 9 تا 5/4 متر در دقیقه ) و مقدار سرعت دورانی قطعه کار برای سنگ زنی پرداخت باید نصف سرعت های فوق باشد .

اصولا برای آلیاژهای غیرفلزی و فلزی نرم می باید سرعت دورانی کار بیشتر باشد و این سرعت تا حدود 200 فوت در دقیقه ( 60 متر در دقیقه ) مورد نظر است .

در صورتی که فرم پیشانی و یا محیط سنگ مهم باشد در این صورت باید کم یهنی بین 2 تا 6 فوت در دقیقه ( 8/1 تا 6/0 متر در دقیقه ) باشد .

سرعت عرضی میز ( حرکت عرضی )

ضمن حرکت طولی میز ماشین میز دارای حرکت عرضی است که این حرکت عموما متناسب با پهنای سنگ و سطح مورد پرداخت شده می باشد .

حرکت عرضی سنگ نباید از یک حد مجازی تجاوز کند حتی برای خشن تراشی اصولا می بایستی حرکت جنبی را تا حدود پهنای سنگ در هر دور قطعه کار در نظر گرفت میز را برای قطعه کار باید طوری تنظیم نمود که سنگ در حدود تا پهنای سنگ از طرفین قطعه کا رخارج گردد این عمل سبب می گردد که عمل برش در تمام طول کار صورت گیرد .

اگر سنگ کاملا از روی قطعه کار کار نگذارد در دو انتهای کار اندازه های لازم بدست نخواهد آمد .

حرکت جنبی باید طوری تنظیم نمود که حتی الامکان مقدار زیادی از کار دور ( خارج ) نگردد.

سرعت دورانی سنگ

بیشتر ماشینهای سنگ سنباده با دورهای متعددی طراحی و ساخته شده اند .

باتعویض اهرم های سرعت می توان دورهای مختلفی را بدست آورد .

سرعت سنگها را اصولا با علامت (S.F.P.M ) که همان سرعت برش است نشان می دهند .

سنگ زنی سطوح داخلی

سنگ زدن سطوح داخلی یاسوراخها ( قطرداخلی ) را سنگ زنی داخلی می گویند .

عملیات سنگ زنی داخلی در یک سطح وسیعی صورت می گیرد . حدود تغییرات اندازه سوراخ ازنوع قطعاتی که باید کارشود به ظرفیت ماشین سنگ زنی دارد .

انواع ماشینهای سنگ زنی داخلی

ماشین سنگ داخل سائی برای قطعات گردان :
قطعه کار را در روی این ماشین در داخل سه یا چهارنظام بسته می شوند در بعضی از موارد کاررا باصفحه مرغک و یا فیکسچر ( بست ) روی ماشین می بندند . دراین حالت کار در روی ماشین دارای گردش بوده و عمل سنگ زنی انجام می گیرد .

ماشین سنگ با قطعه کار ثابت
در این نوع ماشین قطعه کار درروی میزماشین بسته شده و باحرکت دادن سنگ در داخل کارعمل سنگ زنی صورت می گیرد لازم به توضیح است که سنگ علاوه بر اینکه دارای گردش بوده و بصورت خطی درطول کار حرکت کرده وداخل کارسنگ زده می شود ازاین نوع ماشینها بیشتر برای کارهای نامنظم بکاربرده می شود .

ماشین سنگ گردسائی داخلی خارج از مرکز
دراین نوع ماشین یک سری غلطک برای گرفتن وچرخاندن کار استفاده می گردد .
دراین نوع ماشینها قطر سنگ سنباده کوچکتر از قطرداخلی قطعه کار می باشد . قطعه کار باتعداد دور کمی حول محیط سنگ گردش کرده و نیز درطول ماشین حرکت خطی نمود وبارطولی بدین وسیله تامین می گردد .

اجرای اصلی سنگ گردسائی داخلی

الف – دستگاه نگهدارنده

ب – سنگ سنباده

عملیات لازم برای سنگ زنی داخلی عبارتند از :

ابتدا قطعه کارراروی ماشین ببندید .

سنگ رابطور سریع درجهت عرضی میزبه قطعه نزدیک نمائید .

حرکت عرضی ( بارحنبی ) بطور آهسته برای سنگ زدن صورت می گیرد تنظیم کنید .

ابتدا داخل کار را بطور خشن سنگ بزنید .

سنگ را برای تیز کردن ازداخل کارخارج کرده باسنگ تیز کن سطح سنگ را صاف و مجددا تیز نمائید .

سنگ رامجددا برای سنگ زنی بطور پرداخت داخل قطعه کار نمائید .

سنگ رابعد از کامل کردن کارازداخل کار خارج کرده وبه محلی که قبلا برای شروع کار قرار داشته منتقل و ماشین را خاموش کنید .
اندازه گیری قطعه کار
اندازه گیری قطعات سنگ زده شده باوسائل اندازه گیری دستی مثل شابلنهای مخصوص اندازه گیری صورت می گیرد . مخروطهای داخلی رانیز با شابلنهای مخروطی اندازه می گیرند .

عمق برش

مقدار عمق برش و سرعت آن به موارد زیر بستگی دارد :

جنس قطعه کار

جنس ابزار

مقدار پیشروی

مواد خنک کننده
مشخصات اصلی یک ماشین سنگ گردسائی نسبت به شکل زیر :

شیر کنترل میزان مکث در ابتدا و یا انتها قطعه کار ( مکث نقطه ای ) با بر خورد عامل 55 با 36 یا 18 میز ماشین متوقف شده در جهت مخالف به حرکت در می آید. با باز کردن شیر شماره 1 میز توقف ناگهانی خواهد کرد وپس از اندکی تامل ( مقدار تامل بستگی به میزان باز کردن شیر دارد ) در جهت مخالف بحرکت در می آید. حرکت شیر در جهت فلس مقدار مکث افزایش می یابد زمان طول مکث از 1 الی 5 ثانیه می باشد.

شیر کنترل میزان مکث در ابتدا یا انتهای قطعه کار ( مکث لحظه ای ) : با برخورد عامل 55یا 36یا 18 میز متوقف شده در جهت مخالف به حرکت در می آید با باز کردن شیر شماره 2 میز با متوقف شدن لحظه به لحظه و پس از اندکی تامل ( مقدرا تامل بستگی به میزان باز کردن شیر شماره 2 دارد ) در جهت مخالف بحرکت در می آید . حرکت شیر در جهت فلش مقدار مکث زیادتر می شود.

شیر کنترل سرعت میز: جهت سنگ زنی داخلی و نیز الماسه زدن و صاف کردن سسنگ سرعت میز در جهت فلش افزایش می یابد.

شیر کنترل سرعت میز در موقع در گیر شدن سنگ با قطعه کار: سرعت میز در جهت فلش افزایش می یابد . این حالت در موقعی است که کلگی سنگ خیزش 60 میلیمتر را به سمت جلو انجام داده است.

تایمر مربوط به حرکت رفت و برگشت سنگ از مقابل قطعه کار پس از اتمام بار اتوماتیک: مقدار نوسان بدون بار در جهت فلش افزایش می یابد.

کلید انتخاب وضیعت حرکت سریع کلگی ( 60 میلیمتر ): سمت چپ بحالت اتومات سمت راست به حالت دستی یعنی حرکت سریع بدون اتومات بطرف جلو انجام می شود سمت وسط در حالتی است که کلگی بدون اتومات با سرعت سریع به سمت عقب بر می گردد با درگیر شدن اهرم اصلی ( 12 ) کلگی بسرعت بسمت جلو حرکت خواهد کرد و با ازاد کردن اهرم شماره 12 کلگی بسمت عقب برمی گردد دروضعیت وسط کلگی بطور دائم در حالت جلو می باشد . در وضعیت راست کلگی بطور دائم در حالت عقب می باشد .

کلید انتخاب وضعیت کلگی دو بار و حرکت اتوماتیک : بادرگیر شدن سمت چپ : مقدار بارذخیره شده در دستگاه باتوجه به وضعیت شیرهای شماره ( 9 – 8 – 4 ) متدرجا در هر کورس اعمال می شود . سمت راست : مقدار بار ذخیره شده در دستگاه یکجا داده می شود. ( تخلیه بار )
وسط : مقدار بار اعمال شده که در نوسانات متعدد خالی شده یکجا ذخیره می شود . ( ذخیره بار )
8 . شیر کنترل میزان بار اتوماتیک در هر کورس ( خشن کاری ) : مقدار این با رحداکثر 5/0 میلیمتر می باشد و میزان بار درجهت فلش افزایش می یابد .

9. شیر کنترل میزان بار اتوماتیک در هر کورس ( بار ظریف ) : مقدار این با رحداکثر 05/0 میلیمتر می باشد و میزان بار در جهت فلش افزایش می یابد .

10 . شیر کنترل انتخاب بار اتوماتیک : در سمت بالا : باردهی درحالت پیشانی تراش ( حداکثر 2 میلیمتر ) درسمت راست : باردهی درحالت تراش از طرف راست قطعه کار اعمال می شود .

درسمت چپ : باردهی درطول تراش ازطرف چپ قطعه کار اعمال می شود .

درسمت پائین : باردهی درطول تراشی ازطرف چپ و راست کار اعمال می شود .

11 . شاسی مربوطه به حرکت سریع میز با استفاده از اهرم شماره 12 جهت حرکت سریع با فلش مشخص شده لازم به توضیح است که جای این شاسی در حقیقت ما بین اهرم شماره 12 وشاسی شماره 35 می باشد که اشتباه چاپ شده.


۰
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۰:۲۶
postep postep

gl/l (1131)

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع تحقیق

شهیدایت الله سیدحسن

مدرس

معلم مربوطه:جناب آقای دهباشی

تهیه کنندگان :امیر حاج عبدالپور

فهرست:

1.ولادت وتحصیلات ……………………………………… 3

2.دوران تدریس …………………………………………….4

3.در عرصه پژوهش ……………………………………… 5

4.مدرس دیانت درعرصه سیاست ………………………. 6

5.باتلاق استعمار ………………………………………….. 7

6.تیرگی وتباهی …………………………………………… 8

7.شهادت ………………………………………………….. 9

8.سخنان ………………………………………………….. 10

9.تألیفات ………………………………………………….. 10

10.حکایت هایی از زبان سرخ مدرس …………………. 10

ولادت و تحصیلات

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه

مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار

نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ،

سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام

مى داد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.

 

دوران تدریس

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصاً روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک

(مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به هنگام تدریس در حدى بود که از این زمان به ((مدرس )) مشهور گشت . وى همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. زمانى پس از شکست کامل قواى دولت در درگیرى با نیروهاى مردمى ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتى سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهاى مسلح عشایر بختیارى نقش مهمى در ماجراى مشروطیت داشت در راءس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتى را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتى اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقى را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعى است پس در صلاحیت مجتهد مى باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک مى زنند.(6) صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر کرد اما وقتى ماجراى تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم ، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روى

ناچارى در اخذ مالیات و دیگر رفتارهاى خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهاى پرخروش مردم که مى گفتند ((زنده باد مدرس ))، به اصفهان بازگشت . مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگى مى کرد و متولیان را تحت فشار قرار مى داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیرى او در مقابل کارهاى خلاف و امور غیرمنطقى بر گروهى سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور

در اجراى نقش مکارانه خود ناکام ماندند.(7) آیه الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانى به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمى و فقهى مجتهدى جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینى آثارى مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تاءلیفات فقهى او را ستوده و افزوده است که : از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است .(8) آیه الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینى در مصاحبه اى اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمى و دینى و سیاسى بود و این گونه فردى مهم تر از رجل علمى و دینى است زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامى تحقق کامل نمى یابد.(9) مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى

کنونى ) آغاز نمود و تاءکید کرد که کار اصلى من تدریس است و سیاست کار دوم من است .(10) وى در 27 تیرماه 1304 ش . که عهده دار تولیت این مدرسه گشت براى اینکه طلاب علوم دینى از اوقات خود استفاده بیشترى نموده ، و با جدیت افزونترى به کار درس و مباحثه بپردازند براى اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه ، نظام نامه اى تدوین کرد و امور تحصیلى طلاب را مورد رسیدگى قرار داد و براى احیا و آبادانى روستاها و مغازه هاى موقوفه مدرسه زحمات زیادى را تحمل کرد. عصرهاى پنجشنبه اغلب در گرماى شدید تابستان به روستاهاى اطراف ورامین رفته و خود قناتهاى روستاهاى این منطقه را مورد بازدید قرار مى داد و گاه به داخل چاهها مى رفت و در تعمیر آنها همکارى مى کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایى نداشت .(11) در این مدرسه شخصیتهایى چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانى، آیه الله سیدمرتضى پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام )، شیخ محمدعلى لواسانى و … تربیت شدند.(12)

در عرصه پژوهش

مدرس در اصفهان و در سنین جوانى کتابى تحقیقى در فقه و اصول نگاشت که مقام فقهى او را به ثبوت مى رساند. از آن شهید رساله اى در فقه استدلالى به جاى مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسى کنند تصدیق مى نمایند که در صورت تکمیل ، این کتاب هم تراز کتاب مکاسب شیخ انصارى است .(13) مدرس اولین کسى بود که تدریس نهج البلاغه را در حوزه هاى علمیه

رسمى کرد و نخستین مجتهدى بود که این کتاب را جزو متون درسى طلاب قرار داد. شخصیتى چون حاج میرزا آقاعلى شیرازى ـ استاد شهید مطهرى ـ و آیه الله العظمى بروجردى نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند. از کارهاى مهم و درخور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیرى جامع براى قرآن بود که علاوه بر جمع آورى تفاسیر خطى و چاپى عده اى از دانشمندان را براى نیل بدین مقصود به همکارى دعوت نمود و در صورتى که این طرح تفصیلى جامع به اجرا در مى آمد روشى بسیار عالى و سبکى تازه و عمیق بود. مدرس مدتها فلسفه تدریس مى کرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف براى عده اى از ماءموران قلعه اى که در آن به سر مى برد مثنوى را تفسیر مى کرد.(14)

آثار قلمى مدرس به شرح زیر است :

       1.     تعلیقه بر کفایه الاصول آخوند خراسانى .

       2.      رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکورى بتازگى انتشار یافته است .

  

     3.     رساله اى در ترتب (در علم اصول فقه ).

       4.     رساله اى در شرط متاءخر (در اصول ).

       5.     رساله اى در عقود و ایقاعات .

       6.      رساله اى در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه .

       7.     کتاب حجیه الظن (در اصول ).

       8.     شرح رسائل شیخ مرتضى انصارى .

     

  9.      حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیه الله شیخ محمد رضا نجفى مسجدشاهى .

      10.دوره تقریرات اصول میرزاى شیرازى .

     

  11.رساله اى در شرط امام و ماءموم .

       12.کتابى در باب استصحاب (در علم اصول ).

       13.کتاب احوال الظن فى اصول الدین .

       14.شرح روان بر نهج البلاغه .

       15.اصول تشکیلات عدلیه با (همکارى دیگران ).

      16.زندگینامه ((خودنوشت )) که براى روزنامه اطلاعات فرستاده است .

 

مدرس دیانت در عرصه سیاست

در اصل دوم متمم قانون اساسى ایران پیش بینى شده بود که قوانین مصوبه مجلس شوراى ملى باید زیر نظر هیاءتى از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعى به تاءیید و امضاى آنها برسد. در دوره دوم مجلس از سوى فقها و مراجع تقلید شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته ، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از 194 جلسه که از مجلس دوم

گذشت در تاریخ 28 ذیحجه 1328 ق . در مجلس حضور یافت ولى از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت .وقتى که مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضى فکر مى کردند او یک روحانى معمولى است و باور نمى کردند که این سید لاغر اندام با عصاى چوبى و لباس کرباس بزودى تمام امور را به دست گرفته ، در بحث و استدلال کسى حریفش نمى شود. موقعیت حساس ایران و بى کفایتى زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطى را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایدارى شهید مدرس برخى از این شرایط تحمیلى خنثى گردید. یکى از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به هم دستى دولت انگلیس بود ذیحجه 1329 که طى آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگى به امور مالى ایران بود) گردید.(15) شهید محمد خیابانى و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون ، در مجلس موفق نشد براى جواب دادن به دولت روس تصمیمى اتخاذ کند.(16) در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانى اول که هنوز از عمر مجلس سوم یک سال نگذشته بود نخست

وزیر وقت و مستوفى الممالک به طور رسمى ایران را در این جنگ به عنوان دولت بیطرف اعلام کرد. ولى روس و انگلیس بیطرفى ایران را نادیده انگاشته ، مرکز حکومت ایران از سوى بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهى از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قواى متجاوز، مهاجرت را آغاز کردند که در حقیقت یک قیام عمومى و

همه جانبه بود که رفته رفته افرادى از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهاى سرشناسى چون مدرس ، حاج سیدنورالدین عراقى و حاج آقا نورالله اصفهانى در بین آنها دیده مى شدند. در شهر قم مهاجران کمیته دفاع ملى تشکیل دادند که در مصاف با روسها ناگزیر به عقب نشینى شده ، بسوى غرب کشور رفتند و در این نواحى دولت موقتى تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده دار بود. در این برنامه گروهى به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنى نظام السلطنه مافى را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثى گردید.(17) شهید مدرس به همراه عده دیگرى از رجال نامى عازم قلمرو عثمانى شد و در نهایت ساده زیستى به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به

تدریس علوم دینى پرداخت ولى پس از مدتى سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانى از وى  دعوت کرد که براى ملاقات ومذاکره در قصر او حضور یابد. مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفت انگیزى سخن گفت و از دولت عثمانى خواست تا از الحاق قسمتى از خاک آذربایجان به کشورش جلوگیرى به عمل آورد.(18) وى در ملاقات با دیگر شخصیتهاى این کشور از وحدت مسلمین و زمینه هاى اقتدار مسلمانان و پیشرفت اسلام سخن گفت .(19)

باتلاق استعمار

نمونه دیگرى از تجلى شجاعت و شهامت مدرس مخالفت آن فقیه بزرگوار با قرارداد استعمارى وثوق الدوله است . یادآورى مى شود که وثوق الدوله قراردادى را که هفت ماده و یک ضمیمه داشت به صورتى کاملا محرمانه با انگلستان منعقد نمود. نامبرده در زمان انعقاد این نامه ننگین (سال 1298 ش . بود) نخست وزیرى را داشت . مدرس در خصوص خطرهاى این قرارداد اظهار داشت روح این قرارداد استقلال مالى و نظامى ایران را از بین مى برد. از تلگراف سرپرسى کاکس انگلیسى به سرلرد کروزن بر مى آید که مدرس از مهم ترین عوامل ضدیت با این قرارداد بوده است .(20) بدین نحو او با رهبرى مبارزات مجلس بزرگترین قدرت استعمارى زمان خود یعنى انگلستان را به زانو درآورد ولى با نهایت تواضع چنین افتخارى را به ملت ایران نسبت داد.(21) حیله گران انگلیس که قدرت مبارزه و نفوذ روحانیت متعهد را به طور عینى مشاهده کردند تصمیم گرفتند به منظور کاستن از فروغ این اقتدار معنوى و استمرار سلطه خویش بر ایران ، نظامى را به وجود آورند تا ستیز با روحانیت و باورهاى دینى را اساس کار خود قرار دهد. فردى که براى اجراى مطامع و این حیله جدید استعمار انتخاب گردید سید ضیاءالدین طباطبائى مدیر روزنامه رعد بود که به انگلستان تمایل داشت و در صدد آن گردید تا با کودتاى ننگین سوم اسفند 1299 روح قرارداد وثوق الدوله را در کالبد دیگر بدمد. در همان زمان مدرس با هوش ذاتى و فراستى که داشت فهمید که حرکت وى ساخته و پرداخته انگلستان است و پس از چهل سال که اسناد وزارت خارجه

انگلستان انتشار یافت پیش بینى خود را به اثبات رسانید.(22) شخص دیگرى که در انجام این کودتا

نقش مهمى بر عهده داشت رضاخان بود که بعدها به رضاخان پهلوى معروف شد. در نیمه شب سوم اسفند 1299 نیروهاى قزاق به سرکردگى این خائن خائف وارد تهران شده ، با همدستى و توافق قبلى شهربانى به دستگیرى مبارزان و افراد آزادى خواه پرداخت و بلافاصله حکومت نظامى اعلام شد. مدرس که چون خارى در چشم این خودباختگان بود، در همان لحظات اول دستگیر و روانه زندان گردید. موقعى که او را از خانه به تبعیدگاه قزوین مى بردند به درخت زردآلویى که در باغچه خانه اش بود اشاره کرد و به فرزندش گفت نگران من نباشید، با شکفتن این شکوفه ها باز مى گردم . پیش بینى او درست از آب درآمد و دوران زندانى مدرس در کابینه سیاه سیدضیاء 93 روز طول کشید که این مدت پایان عمر کوتاه این کابینه بود.

 تیرگى و تباهى

یکى از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است . وى سعى داشت امور نظمیه ، بودجه و قواى نظامى را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آنکه از تشکیلات عنکبوتى رضاخان هراسى به دل راه دهد با قدرت معنوى فوق العاده اى مبارزه با این چهره منفور را

آغاز کرد و در جلسه 148 دوره چهارم مجلس که مصادف با 12 مهر 1301 بود نطقى علیه رضاخان بیان کرد و

اظهار داشت : در وضع کنونى امنیت مملکت در دست کسى است که اغلب ما از دست او راضى نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده بر کنارش کنیم !(23) رضاخان براى فریب مردم و عملى ساختن برنامه هاى استعمار آرزوى موهوم جمهورى خواهى را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیارى نمود. این حرکت بظاهر مردمى و در باطن ضد استقلال و هویت فرهنگى ایران بنا به تصمیم انگلستان جهت تمرکز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود. مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد و در صدد چاره برخاست . تدین که از طرفداران جدى رضاخان بود سعى کرد به هنگام سخنرانى مدرس در مخالفت با جمهورى نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج کند که موفق نشد ولى در خارج جلسه و هنگام تنفس ، شخصى به نام حسین بهرامى معروف به احیاء السلطنه پس از مشاجره اى لفظى به تحریک تدین بر گونه مدرس سیلى محکمى نواخت ! صداى این سیلى که به گونه مجتهدى آگاه برخورده بود چون تندر در تهران پیچید و مانند کبریتى که به انبار باروت برسد انفجارى در شهر به وجود آورد و در واقع سیلى عظیم از مردم مسلمان را به سوى مجلس راه انداخت. طرفداران رضاخان با درماندگى رضاخان را از راهى مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید

مدرس با آرامش کامل به میان مردم آمد و از بیدارى و آگاهى آنان تشکر کرد. فریادهاى رعدآساى مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان که این حرکت را شکستى مفتضحانه براى خود دید در روز 18 فروردین 1302 ش . به حالت قهر به بومهن (واقع در 40 کیلومترى تهران ) رفت . بعد از رفتن وى مزدوران رضاخان مجلس را تهدید کردند که باید سردار سپه را برگردانند و شایعه کردند در غیر این صورت کودتا مى شود. ولى شهید مدرس به نمایندگان دلدارى داد و گفت : نترسید که او نمى تواند کودتا کند!(24) ولى اکثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نکرده ، گروهى را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیاءتى دوازده نفرى

به سرپرستى مصدق السلطنه ماءمور اجراى این کار شدند.(25) پس از بازگرداندن رضاخان با حیله اى که گروهى از نمایندگان تدارک دیده بودند شهید مدرس را به بهانه آنکه رضاخان مى خواهد از در دوستى درآید در

منزل قوام السلطنه معطل کردند و در غیاب او مجلس با 92 راءى به سردار سپه اظهار تمایل کرد. در مجلس پنجم و در حالى که مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهاى زیادى به مدرس و یارانش وارد مى آمد مدرس تنها راه چاره را مطرح کردن مساءله استیضاح دانست و در هفتم مرداد 1303 با مقدمه اى ماهرانه و به دور از خشونت و جدل جنایات رضاشاه را افشا کرد و متن استیضاح را که به امضاى وى و تنى چند از یاورانش رسیده بود قرائت نمود. ولى به دلیل جنجال و هیاهویى که طرفداران رضاخان و گروهى اراذل و اوباش به راه انداختند

استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب ترى موکول گردید. در دوره ششم مجلس مدرس ریاست سنى مجلس را عهده دار بود. در این مقطع مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشترى بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس مى رفت و بیشتر مشغول تدریس بود و وقتى مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبى مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهاى شلیک شده بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از 64 روز سلامتى خود را بازیافت و در 11 دى ماه 1305 در مجلس حاضر شد. با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شوراى ملى در سال 1307 رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیرى کند و به همین دلیل انتخاباتى کاملا فرمایشى برگزار کرد. به نحوى که حتى یک راءى به نام مدرس از صندوقها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت :

(اگر) 20 هزار نفر از مردمى که در دوره گذشته به من راءى دادند همگى مرده باشند یا راءى نداده باشند پس

آن یک راءى را که خودم به خودم دادم چه شده است

شهادت

سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى تهران که عداوتى خاص با مدرس داشت در پى فرصتى مى گشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته ، پس از مضروب و مجروح کردن اهل

خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وى را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن شهید والامقام دوران تبعید را على رغم اوضاع مشقت بار با روحى شاداب و قیافه اى ملکوتى سپرى کرد.(26) آن فقیه فرزانه پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجراى نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالى غروب 27 رمضان 1356 ق . مطابق با دهم آذر 1316 ش . سه جنایتکار و خبیث به نامهاى جهانسوزى ، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چاى سمى را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبرى نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته ، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهد این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه

عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت مى باشد. سخن را با کلامى از امام خمینى ـ قدس سره ـ درباره شهید مدرس به پایان مى بریم.((… در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب براى او کوتاه و کوچک است ستاره درخشانى بود بر تارک کشورى که از ظلم و جور رضاشاهى تاریک مى نمود و تا کسى آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالیمقام را نمى تواند درک کند)). (27)

سخنان :

ما خـودمان صـاحب خـانه هستیـم. ما را آزاد بگذاریـد که صلاح و فساد خودمان را مى دانیم. سزاوار نیست که ما بـا امضاء خـود آزادى و استقلال خـویـش را از دست

داده و تـرک کنیـم، منشـاء سیاست ما دیانت ماست، ما نسبت به دول دنیـا دوست هستیـم، چه همسـایه و چه غیـر همسـایه، چه جنوب چه شمال، چه شرق، چه غرب، هر کـس متعرض ما شود، متعرض آن مـى شـویـم، هـر چه بـاشـد هـر که بـاشـد. اختلاف من با رضا خان بـر سـر کلاه و عمامه نیست مـن با اساس ایـن دستگاه مخالفم

 تألیفات :

تألیفات شهید مدرس عبارتند از : 1 ـ رساله اى در عقود. 2 ـ رساله اى در شرط متاخر. 3 ـ کتاب الظن 4 ـ کتاب فى بعض اموال فى اصول الدین. 5 ـ کتاب مبحث الاستصحاب. 6 ـ رسـاله فـى شـرایط الامـام و المـاموم.

حکایت هایی از زبان سرخ مدرس

*در انتخابات دوره ی هفتم مجلس هنگامی که مدرس رای نیاورد از رئیس شهربانی پرسید: " در دوره ی ششم من ۱۴ هزار رای داشتم. در این دوره اگر از ترس شما کسی به من رای نداد پس آن رای که خودم به خودم دادم کجا رفت ؟!

*شبی "یزدان پناه" از جانب رضا خان ده هزار تومان پول آورد که "بگیر و ساکت باش". پاسخ شنید که: "بگذار زیر تشک. برو به اربابت بگو تا دینار آخر خرج نابودی تو خواهد شد. اگر رضا داد که هیچ و گرنه بیا و از همانجا بردار و برو."

*رضا شاه روزی آنقدر از دست مدرس عصبانی شد که یقه ی او را گرفت و فریاد زد: " سید! آخه از جون من چه می خواهی ؟" مدرس هم با همان لهجه ی شیرین اصفهانی جواب داد: "می خوام تو نباشی!"

*چاقو کشان رضا خان جلوی مجلس جمع شده بودند و شعار می دادند: "مرگ بر مدرس"مدرس در جوابشان گفت: "اگر مدرس بمیرد که دیگر کسی به شما پول نخواهد داد!"

*در یکی از جلسات مجلس ششم یکی از نمایندگان درباره ی دادگستری می گفت: "سابقا دادگستری ما طوری بود که به زحمت می شد به آن نام دادگستری داد. آن قدر وضع آشفته و درهمی داشت که مدتها از ما وقت گرفت تا مرتب و منظم شد. سابقا همه ی ملل به دادگستری ما می خندیدند ولی حالا…" در این هنگام یک دفعه مدرس خونسرد فریاد زد: " حالا هم می خندند!"

منابع

1.اینترنت


قیمت: 100 تومان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۴
postep postep

gl/l (1135)

مظلومی به درازای تاریخ و پهنای گیتی

انسانی در میان دو دیوار بلندِ تحجّر و تمدن کاذب.

محبوسی در اعماق دو زندان: ندان جاهلیت و زندان بردگی مدرن

اسیر دو کمند: کمند اوهام و خرافات و کمند تعمت و افتراءآت.

مقهور دو فرهنگ، فرهنگ جاهلی و فرهنگ کلمات فریبنده به نام آزادی و بعنوان علم و تمدن و تساوی حقوق.

و بالاخره فریادگری بدون فریادرس! و مجرمی بدون ارتکاب جرم،

مظلومی به ظلم مضاعف و محروم از حقوق زندگی صحیح!

این عبارت های رقت انگیز تصویر کوتاهی است از وضع زنان در سطح پهناور جهان؛ و ما برای اینکه «دیدگاه اسلام دربارة زن» را بهتر درک کنیم و چهرة زن در قرآن مجید و در عصر نبوت و در فرهنگ اهل بیت عصمت (ع) را ببینیم، لازم است دور نمایی از تاریخ بشری در رابطه با زن را مورد توجه قرار بدهیم:

تارخی غم انگیز و تأسف بار

در «چین قدیم» پاهای دختران را از کودکی با باریکه ای از پارچه می بستندو در قالب فلزی قرار می دادند تا کوچک بماند و جذاب جلوه کند به همین جهت ، زن چینی با پیمودن مسیر کوتاهی خسته و عرق ریزان از نفس می افتاد و از حرکت وا می ماند.

برای زن چینی ازدواج نوعی معامله بود که والدین دختران خود را به هر کسی که می خواستند در برابر دریافت هدیه و پول تسلیم می کردند.

دختران از تحصیل علم و سواد محروم و ممنوع بودند و همیشه مورد ضرب و شتم و اهانت پدران و شوهران خود واقع و به کارهای سخت واداشته می شدند.

در هندوستان ، زن موجود طفیلی برای شوهر محسوب می شد و برای او بعد از مرگ شوهر زندگی را جایز نمی شمردند و زن را در روز چهلم شوهر در آتش انداخته می سوزاندند و بهترین زنان ، زنانی بودند که پس از مرگ شوهرانشان ، خود را در آتش بیندازند و بسوزانند.

و در مصر هرگاه آب رود نیل کم می شد دختر جوانی را زینت کرده در میان رود نیل می افکندند و غرق می کردند تا آب نیل زیاد شود.

در جزائر آفریقا زنان را مانند حیوانات، گلّه گلّه در معرض فروش در می آوردند.

در کلده و آشور رسم شوهر دادن دختران ، به این ترتیب بود که آن ها را به بازار برای فروش می بردند.

در جزیرة العرب وجود دختر در یک خانواده ننگ بزرگی محسوب می شد و زنی که فرزند اولش دختر بود قدم او را نامبارک می دانستند.

قرآن مجید وضع عربستان را با این عبارت بیان می کند:

؟

یعنی : هنگامی که به یکی از آن ها این بشارت می رسید که نوزاد دختری برای تو پا به عرصة وجود گذاشته است چهره اش از شنیدن این سخن ، سیاه می شد و خشم و ناراحتی در نهادش موج می زد و از شرم و خجالت خود ، از مردم دور می شد؛ یا آن دختر را با خواری و ذلّت نگاه می داشت و یا در خاک پنهانش می کرد؛ آگاه باشید که این ها قضاوت و دید بسیار بدی دارند.

و نیز گفتار قرآن حکیم: «؟

یعنی : هنگامی که دختران زندة در گور مورد سؤال – از طرف خداوند قرار بگیرند که به چه گناهی کشته شده اند؟

در همین رابطه است.

در ممالک به اصطلاح متمدن آن روز هم، کاری که نسبت به زنان انجام می دادند کمتر از ملت های وحشی نبود:

در روم زن از حق ارث به کلی محروم بود و همچنین در برابر ظلم و تجاوزی که نسبت به او انجام می شد – اعم از تجاوز مالی و غیر مالی – حق مراجعه به دادگاه و دفاع از خود را نداشت.

رومیان ، اساساً فقط برای مردان، روح انسانی قائل بودند و می گفتند ک زن دارای روح انسانی نیست.

در یونان ، زن را موجودی پست و پلید و شیطانی می دانستند.

در ایران هم رفتاری که با زن انجام می شد از رفتار ملل دیگر بهتر نبود.

نویسنده کتاب زن در حقوق ساسانی در کتاب خود می نویسد:

در امپراطوری ساسانی – بنابر قوانین متداول از قدیم – «زن» ، «مشخص» فرض نمی شد بلکه او را «شیء» ای می پنداشتند؛ به عبارت دیگر زن، شخصی که صاحب حق باشد به شمار نمی رفت، بلکه چیزی بود که می توانست مملوک کسی شناخته شود.

در کشورهای «اسکاندیناوی» یعنی سوئد، نروژ و دانمارک ، زن به طور کلی از حقوق اجتماعی و حق ارث محروم بود.

و در فرانسه در سال 586 میلادی پس از بحث های فراوان به این نتیجه رسیدند که زن نیز انسان است ولی برای خدمتگزاری مرد آفریده شده است.

در قانون مدنی ناپلئون و قانون قدیم فرانسه برای ارث بردن زن، شرائط بسیار زیادی را معتبر می دانستند که در نتیجه نود درصد زنان فرانسه از ارث محروم می شدند و در استرالیا و جزائر اقیانوسیه و آفریقا «زن» را در ردیف حیوانات اهلی که از آن ها برای به دست آوردن منفعت و سود بیشتر باید بهره گرفت می شمردند و برای او زندگی طفیلی قائل بودند.

کلام علاّمه طباطبائی

استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی – اعلی الله تعالی مقامه – پس از اینکه نمونه هایی از رفتار ممالک و جوامع مختلف با «زن» در سطح جهان و در اعصار مختلف را نقل می کند می گوید: از آنچه که ذکر شد این نتیجه به دست می آید که:

معتقد بودند «زن» انسانی است در افق حیوانات (انسان درجة دوّم) که اگر او را آزاد بگذارند هرگز از شر و فساد او ایمن نمی توان بود و لذا باید همیشه تحت مراقبت باشد و در زیر چتر تبعیّت از مرد زندگی کند.

زن را جزء جامعه انسانی نمی دانستند و او را مانند «مسکن» و «غذا» شیءای می دانستند که جزء لوازم زندگی جامعه است.

برای «زن» هیچ نوع حق اجتماعی که به نفع او باشد قائل نبودند.

رفتار آن ها با «زن» بر اساس غلبة قوی بر ضعیف شکل می گرفت و زن ها را برای انجام کارهای زندگی خود استخدام و به آن ها بعنوان یک خدمتگذار نگاه می کردند.
سپس اضافه می کند: این ها که ذکر کردیم دیدگاه ملّت های غیر متمدّن بود و امّا ملت های متمدن علاوه بر آنچه که گفته شد، می گفتند: «زن» خلقتاً ضعیف است و هرگز نباید دارای استقلال باشد و از شرّ و فساد او هیچ وقت نباید ایمن بود.
بحثی در ریشه یابی این مظلومیّت

از آنچه ذکر شد این مطلب مسلّم گردید که «زن» در طول تاریخ قرون و اعصار متمادی، در سطح همة عالم مورد ظلم و فشار و سرکوبی قرار گرفته و شخصیت او مورد هتک احترام واقع شده است و در هیچ عصری از چنگال ظلم رهایی نیافته و نفس راحتی نکشیده است.

این نکته را نیز در نظر داشته باشید آنچه که تا اینجا گفته شد تاریخ زن قبل از اسلام است و اما تاریخ و چگونگی زندگی زن، بعد از اسلام را با توفیق خداوند بعداً مورد بحث قرار می دهیم.

اکنون به منظور بهتر روشن شدن مطلب لازم است بحث دیگری را با هدف ریشه یابی این مظلومیّت آغاز کنیم و ببینیم عامل اصلی این مظلومیت چه بوده است؟

قلمرو قدرت و فرهنگ

عامل اصلی «مظلومیت زن» را در دو قلمرو می توان خلاصه کرد:

قلمرو قدرت
مردانی که در اجتماع، حکومت و قدرت را در اختیار داشتند از قدرت خود سوء استفاده کرده، عرصة زندگی را از همه جهت بر «زنان» تنگ کرده بودند و به آن ها فرصت اظهار وجود نمی دادند.
«زن» مظلوم و مقهوری بود که نه در عرصة کار و اقتصاد به او میدان داده می شد که گامی در جهت ابراز استعداد خود بردارد و در رشته ای از رشته های اقتصادی، صنعت ، زراعت و تجارت به فعالیّت بپردازد و نه در عرصه علم و هنر و تحقیق ، قدرت و فرصت اظهار وجود داشت، مکتب ها و مدرسه ها و دانشگاه ها و به طور کلی مراکز علم و تحقیق همه و همه در انحصار ، پسران و مردان بود و زن ها نه در محضر استاد می توانستند بنشینند و نه حق قلم به دست گرفتن را داشتند، زندگی آن ها در زیر چتر ظلم و جهل و گوشة انزوار سپری می شد.

آن ها در صحنة حکومت و سیاست نیز جایگاهی نداشتند نه کسی آن ها را لایق پست و مقامی می دانست و نه کسی به آن ها فرصت اظهار رأی و نظر می داد و اگر مورد تجاوز و ظلم قرار می گرفتند هیچ دادگاهی به حرف آن ها گوش نمی داد و کسی به فریادشان نمی رسید و بالاخره همة سرنوشتشان به دست مردان ورق می خورد و در زندگی خود چاره ای جز تسلیم و رضا نداشتند.

قلمرو فرهنگ
باید توجه کرد که فرهنگ ، نقش مهمی در سازندگی افکار و عقائد مردم دارد و در حقیقت، فرهنگ های ملت ها قالب هایی هستند که طرز تفکرّها و جهان بینی ها و باورهای ملت ها در آن قالب ها ریخته و ساخته می شود.
بر این اساس، در فرهنگ های ملت ها قالب هایی هستند طرز تفکرّها و جهان بینی ها و باورهای ملت ها در آن قالب ها ریخته و ساخته می شود.

بر این اساس ، در فرهنگهای ملت های هان از آغاز، این فرهنگ غلط جا افتاده بود که «زن» ، «انسان درجة دوّم» است و خلقتاً انسانی است در سطح پایین ، حیله گر و بی وفا است ، مایة شرّ و بلا است.

این مطلب به اندازه ای مکرّر در مکرّر در نظم و نثر و ضرب المثلها و حکایتها و کتابها گفته شده بود که در اذهان و افکار عموم جا افتاده و رسوخ پیدا کرده بود، حتی زن ها نیز «خود باوری» را از دست داده و در روح آن ها «خود کم بینی» به وجود آمده، به این مطالب بعنوان یک سرنوشت، تن در داده بودند. در اینجا ما لازم نمی دانیم اینبحث را پیش بکشیم که آیا قلمرو قدرت سازنده و پدید آورندة ، قلمرو فرهنگ است یا بالعکس؟ ولی واقعیّت همان بود که ذکر گردید.

وضع فرهنگ ایران و قضاوت مردم این مملکت قبل از اسلام دربارة زن ها بی اندازه غمبار و تحقیرآمیز بوده است؛ زیرا ادبیات هر مملکتی آئینة افکار و عقاید مردم آن مملکت است؛ بنابر این وقتی که آثار ادبی ای که بعد از اسلام به وجود آمده و مسلماً تعالیم حیات بخش اسلام تا حدی در آن ها اثر گذاشته است نسبت به زنان این اندازه تحقیرآمیز باشد – که ذکر می کنیم و ملاحظه خواهید کرد – پس این تحقیرها و بدبینی ها قبل از اسلام بسیار غم انگیزتر و رقّت بارتر بوده است.
به عبارت دیگر، هنگامی که شعرا و سخن سرایانی مانند سعدی، نظامی، فردوسی و مولوی – که عبارات آن ها بعداً ذکر خواهد شد – با آنکه قرنها بعد از اسلام می زیسته اند و در آن پایه از علم و ادب بوده اند، این اندازه تحت تأثیر افکار جاهلی واقع شده و چهرة زن را مخدوش نشان داده اند، وضع فکر و فرهنگ مردم عادی بسیار پایین تر و بدتر بوده است.

با توجه به این جهات برای ما روشن تر خواهد شد که دین مقدس اسلام جایگاه بلند زنان را در همة ابعاد چگونه روشن نموده و چه تحول بزرگی ایجاد کرده و چه خدمت درخشانی به جامعة انسانیت انجام داده است.
یک فرهنگ غلط و ظالمانه
بالاخره در نتیجه نگرش های منفی و برداشت های بی اساس که کلمات شعرا و ادبا منعکس کنندة آن ها است و ذکر گردید، متأسفانه یک فرهنگ غلط و یک سنت ظالمانه ای به وجود آمد که سراپای آن نگرش منفی نسبت به «زن» بود؛ «زن» را موجودی پست و ناقص و شریر و شوم و منبع فتنه ها و شرور بشری معرفی کرد و تمام بلاها و رنج ها و عقب ماندگی ها که از عصر حضرت آدم ابوالبشر (ع) تاکنون گریبان گیر انسانها شده است را به زن ربط داد تقصیر همة آن ها را به گردن زن انداخت.

محتوای این فرهنگ این بود: حوا که یک زن بود باعث شد که آدم (ع) از میوة آن درختی که از خوردن آن نهی شده بود بخورد و در اثر ارتکاب چنین کاری آدم از بهشت برین اخراج شود و در نتیجه ، او و اولادش در این کرة خاکی گرفتار رنجها و بلاها بشوند. و اگر حوّا به آدم وسوسه نمی کرد آدم در بهشت می ماند و اولادش نیز در بهشت به وجود می آمدند و از نعمت های فراوان بهشتی بدون اینکه با دردسر و رنجهایی که در دنیا می بینند مواجه باشند ، به سر می بردند. و نخستین خونی که در روی زمین ریخته شد خون هابیل بود که به وسیله برادرش قابیل کشته شد و آن هم بواسطه زن بود. و از آن پس چون همة فتنه ها ریشه در مکر و حیلة زن دارد باید در تمام فتنه ها و مصیبت ها که دامن گیر بشریّت شده است، بدنبال رد پای زن رفت.

و «زن» مانند گرگ تیز دندان، کینهجو و مثل روباه ، حیله گر و مانند مار، زهردار است و از صداقت و وفا در او اثری نیست و کار او عهد شکنی است و «زن»، دو رو و دو چهره دارد ؛ ظاهر و باطن او فرق می کند و زن از دند، چپ آفریده شده است و تولد دختر نشانه بدبختی و داشتن دختر علامت ننگ و عار است و کشتن او موجب رستگاری است.

و به «زن» علم و خط نباید آموخت که شرّ دیگری بر شرّش افزوده می شود، و «زن» غیر از خودآرایی هنر ندارد؛ «زن» نظم و انضباط نمی پذیرد و مانند خروس بی محل است. و تعجب نکنید که متأسفانه همه این پندارها در این کتابها موج می زند که باید زدوده شود.

محروم ساختن زنان از علم و کمال

نتیجة این فرهنگ که بر اساس بدبینی و نگرش منفی و تحقیر زن به وجود آمده بود این شد که زنان از ورود به مراکز تعلیم و تربیت دور شدند و در جهل و بی سوادی ماندند و استعداد خداداد آن ها سرکوب شد و قوای فعال وجودی آن ها به سردی و خاموشی گرائید و دنیا شد دنیای مردان که تنها آن ها یکه تاز میدان شدند و در فنون و علوم در رشته های مختلف به مهارتهای قابل توجهی نائل آمدند. و در اثر این جریان نه تنها نصف اجتماع بشری در طی قرون و اعصار راکد و فلج شد بلکه خسارتها و ضررهای فراوانی چه از جهت رشد اخلاقی و تعلیم و تربیت و چه از لحاظ اقتصادی و ثروت مالی و چه از جهت سیاست و مدیریت به مجموع جامعه بشری وارد گردید (و همة اینها بر خلاف اسلام بود).

چه اینکه زنانی که درس نخوانده و از سواد علم و تربیت محروم مانده اند هرگز به ادارة صحیح امور خانه و زندگی و تربیت صحیح و متعالی فرزند خود نیز قدرت نخواهند داشت و روشن است مردانی که از دامان مادران با سواد و تربیت شده برنخاسته اند نمی توانند در راه رشد و ترقی گام بردارند و به تکامل لائق بشری نائل شوند.

البته در این میان بعضی از زنان استثناءاً در خانواده های علمی و اسلامی و یا به طور خود ساخته تکامل پیدا کردند و به ترقیات چشمگیر نائل شدند ولی این ها افراد نادری بودند و بحث ما در وضع نوع جامعه است.

هنوز بقایای بسیاری از این فرهنگ نادرست و ظالمانه متأسفانه بر بسیاری از جوامع حکومت می کند؛ ما برای نمونه س تا از آن ها را ذکر می کنیم:

تولد نوزاد پسر با نشاد و شادی و تولد دختر با سکوت وغم مواجه می شود!
هم اکنون در بسیاری از مناطق دنیا تولد «نوزاد پسر» با نشاط و شادی مواجه می شود و فضای ولادت را نشاد و سرور فرا می گیرد و با گفتن کلمات بشارت آمیز و تبریک و تهنیت ، شادمانی خود را ابراز می کنند ولی تولد «نوزاد دختر» با «دید منفی» مواجه می گردد و اندازه و سکوت بر فضای ولادت سایه می افکند و قیافه ها در هم کشیده و چهره ها عبوس می شود.
این جریانة بقایایی از همان فرهنگ نادرست جاهلیت است که قرآن مجید آن را مورد انتقاد قرار می دهد و می گوید:

هنگامی که به یکی از آنان بشارت تولد دختر داده می شد، چهره اش سیاه می شد و در دل او خشم و ناراحتی پدید می آمد.

این جریان غمبار ، یاد آور رسم عصر جاهلیت است که می گفتند: « ؟؟؟؟؟» یعنی خاک کردن دختران یک نوع کرامت و عزّت است.

دختر کُشی در جاهلیت مدرن
امروز چون در سایة پیشرفت علم پزشکی، تشخیص جنس جنین که پسر است یا دختر امکان پذیر شده است در بسیاری از مناطق به پزشک مراجعه می کنند و در صورتی که تشخیص این باشد که جنین دختر است، متأسفانه به ساقط کردن آن اقدام می نمایند.
در مجله مزین پیام زن می خوانیم:

«بر اساس اطلاعاتی که به دست آمده است در یکی از شهر های آسیایی، والدینی که جنس فرزند آیندة خود را می دانستند هشت هزار مورد سقط جنین وجود داشت که تنها در یک مورد آن ، جنس کودک پسر بوده است».

و نیز می خوانیم:

با استفاده از تکنولوژی پیشرفته در تشخیص جنسیّت نوزاد، مسألة دختر کش – بعد از آنکه تشخیص داده شد که جنین دختر است – در چین شایع است و همچنین موضوع باعث شده است که در چین تعداد مردان خیلی بیش از تعداد زنان باشد!

تعداد مردان آمادة ازدواج در جنوب و شرق آسیا تا سال 1399 به دو میلیون نفر خواهد رسید در حالی که برای آنان همسری یافت نمی شود.

همچنین در مجلة مذکور می خوانیم:

بر اساس یک گزارش تحقیقی که از سوی یک روزنامه نگار در هند انتشار یافته است هند تا آن سوی مرزهای کره هیچ زنی نمی خواهد که نوزاد دختر به دنیا بیاورد، هند و کشورهای فقیر مادرانی که دختر به دنیا می آورند آنچنان مورد بی اعتنایی قرار می گیرند که بسیاری از ایشان از گرسنگی و فقر می میرند.

در «کره» و کشورهای غنی تر ، زنان حامله با استفاده از وسائل پیشرفته پزشکی، جنس جنین را تشخیص می دهند و در صورت دختر بودن، آن را سقط می کنند، این گزارش می افزاید : ادامة این روند موجب خواهد شد کشورهای شرقی آسیا به زودی با کمبود یکصد میلیون دختر و در نتیجه کمبود زن برای ازدواج مواجه شوند.

جلوگیری از رسیدن به کمال ، ظلم است

می دانیم که اساساً هر استعداد طبیعی ، دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در نظام آفرینش به یک موجود، استعداد و لیاقت کاری داده شد این به منزلة سند و مدرکی است که او حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند و منع کردن او از به کار انداختن استعداد خود، ظلم است.

بنابر این باز داشتن زن از کوشش های مفیدی که آفرینندة جهان هستی به او امکان آن را داده است نه تنها ستم به زن است بلکه یک نوع خیانت به اجتماع نیز می باشد زیرا او بواسطة به کار بستن استعداد ذاتی خود می تواند به مرتبة مهمی از کمال برسد و در نتیجه افراد دیگری را نیز به سوی کمال و رشد سؤق بدهد و موجب پیشرفت اجتماع بشری باشد.

عامل انسانی ، بزرگترین سرمایة جامعه است؛ زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و این نیروی با برکت بهره مند گردد؛ فلج کردن این عامل و تضییع نیمی از نیروی جامعه ، هم بر خلاف حق طبیعی زن است و هم بر خلاف مصلحت جامعه.

اگر میدان تحصیلی کمال برای زنان نیز فراهم می شد

اگر این ظلم عظیم صورت نمی گرفت و میدان علم و کمال از جهت فهنگ و سواد و از جهت اقتصاد و از جهت سیاست و مدیریت به همان نسبتی که برای مردان باز بود برای زنان نیز باز می شد و به آن ها فرصت و امکان داده می شد و مردان از این دیدگاه به زنان می نگریستند که آنها نیز مثل مردان انسان هستند، به طور مسلم همان طور که از میان مردان در هر عصری هزاران فقیه ، هزاران فیلسوف، هزاران ادیب ، هزاران راوی احادیث ، هزاران طبیب، هزاران جرّاح، هزاران هنرمند ، هزاران نویسنده و مولف و مصنف به وجود آمدند و به جامعه بشری و تمدن و فرهنگ انسانی و اسلامی خدمت کردند و گام هایی در راه علم و هنر و تکامل برداشتند، به همین نسبت هزاران زن در این رشته ها به وجود می آمد و جامعه را روشن می کرد و امروز با این کمبود مواجه نمی شدیم.

چهره زن در قرآن کریم

در روزگاری که در تمام فرهنگهای اقوام و ملل جهان «زن» بعنوان یک «موجود پست» و «طفیلی» و انسانِ درجه دوم مطرح بود و تلخی و محرومیت بر همه ابعاد و زندگی او چه سیاسی، چه فرهنگی و چه اقتصادی سایه افکنده و مورد بدبینی ها و آماج تهمتها بود و از هیچ روزنه ای بر افق زندگی او رشنایی نمی تابید، و همه درها بر روی او بسته بود، خورشید اسلام طلوع کرد و افق زندگی اور ا از کران تا کران روشن نمود و ندای عطوفت آمیز پیغمبر رحمت ، حضرت محمد مصطفی (ص) روح نشاط و امید در کالبد او دمید و راه ترقی و تکامل را به روی او از همه جهت باز کرد.

حضرتش موقعیّت مهم زن در اجتماع بشری و جایگاه بلند او و شایستگی ها و استعدادهای فراوانی را که دست آفرینش در وجود این موجود بدیع قرار داده است را گوشزد کرد و آیه هایی از قرآن مجید را در رابطه با معرفی مقام مهم زن و ارزش والای او برای مردم بیان نمود.

زن را بعنوان اینکه مانند مرد یک انسان کامل است و شایستة همه کمالات و کرامت های انسانی است و شایستگی خلیفة الهی بودن را دارد معرفی کرد.

هرچند همة آیات قرآن مجید برای راهنمایی راه زندگی انسانها – مرد و زن – نازل گردیده است ولی به مناسبت بحث ما که موقعیّت زن از دیدگاه قرآن است می توان آیات مربوط به این بحث را در پنج موضوع خلاصه کرد:

آیات مربوط به جایگاه انسان در عالم هستی
آیاتی که دلالت بر این مطلب دارند که انسان در عالم آفرینش موقعیت مخصوص و جایگاه بندی دارد. انسان خلیفه خدا در روی زمین و مخلوق ممتاز و مورد تکریم خداوند است.
خداوند کریم سقف آسمان را برای خاطر انسان برافراشته و بساط زمین را زیر پای او گسترده، ابرها از آسمان برای خاطر انسان باران فرو می ریزند و زمین میوه های گوناگون پدید می آورد، خورشید و ماه و دریاهای متلاطم و مواج و نهرهای روان به نفع انسان به چنبر تسخیر کشانده شده است و وجود ظلمت آرام بخش شب و چهرة پرفروغ روز برای انسان است.

و بالاخره ابر و باد و مه و خورشید همه و همه کمر خدمت برای انسان بسته اند و روشن است که در این قبیل آیات که مربوط به عظمت و موقعیت ممتاز انسان در عالم هستی است محور و مدار انسان چه مرد و چه زن.

و در این مورد توجه به مضمون همین یک آیه کافی است:

؟

یعنی: «ما فرزندا آدم را گرامی داشتیم و آنان را بر صحرا و دریا مسلط ساختیم و از غذاهای پاکیزه برای آن ها روزی فراهم کردیم و آن هخا را بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت و برتری بخشیدیم.

خلقت ممتاز انسان چه مرد و چه زن
در قرآن مجید آیات فراوان از خلقت ممتاز انسان سخن می گوید و معلوم است که در این دسته از آیات نیز محور و مدار انسان است چه زن و چه مرد و ما برای نمونه 2 مورد را ذکر می کنیم.
الف- ؟

سوگند به جان انسان و آن پروردگاری که آن را کامل و مرتب آفرید و بر اساس فطرت ، راه گناه و انحراف و راه تقوا و پاکی را به او نشان داد، هر کس که نَفس خود را تزکیه کرد و پاکیزه ساخت رستگار شد و هر که آن را آلوده کرد به خسران و زیان دچار گردید.

روشن است که در این ایات منظور از نَفس که با عظمت مخصوصی از آن یاد شده است روح انسان است بدون تفاوت میان مرد و زن.

ب- ؟

سوگند به انجیر و زیتون سوگند به طور سینا – که محل وحی خداوند بر حضرت موسی (ع) است و قسم به این شهر مکه که محل امن و امان و مرکز وحی الهی به حضرت خاتم الدنبیا محمد مصطفی (ع) است.

باید توجه داشت که انجیر و زیتون غذای جسم انسان و وحی الهی با روح انسان مربوط است و خداوند هم به غذای جسم و هم به غذای روح به هر دو سوگند یاد می کند و این چهار سوگند برای بیان مطلبی در ارتباط با خلقت انسان است، و آن اینکه: ما انسان را در نیکوترین قوام آفریده ایم.

نکته: در اینجا باید به این نکته نیز توجه کنیم که ایات قرآن مجید دارای دو جنبه است: «جنبة ظاهر»

و «جنبه باطن» و به جنبة باطن تنها اهل بیت عصمت (ع) راه دارند و آن ها مار ا راهنمایی می کنند و در این مورد روایاتی از اهل بیت (ع) وارد است برخی از آن ها می گوید منظور از «تین و زیتون» در این سوره حضرت مجتبی و حضرت سید الشهداء (ع) و مقصود از طور سینین حضرت امیر مؤمنان (ع) و منظور از هذالبلد الأمین حضرت پیغمبر اکرم (ص) است.

و می توانیم قوام هر چیز رُکن و پایة هستی آن چیز است، بنابر این مفاد آیه این است که ما انسان را در آنچه که به انسانیت او مربوط می شود و رکن و پایه و امتیاز خلقت اوست از قبیل عقل ، فکر، اراده و چهره و اندام، همت ، حبّ جمال و کمال خواهی، در نیکوترین و کامل ترین کیفیّت آفریده ایم.

بر این اساس خداوند ، تمام آنچه را که به مرد از لحاظ خلقت انسانی او داده است عیناً همان مزایا را بدون تفاوت به زن هم عنایت کرده است.

فضیلت و برتری هر فرد بر فرد دیگر – چه مرد و چه زن – «تقوا» است.
این دسته از آیات قرآن مجید می گویند: هر انسانی – چه مرد و چه زن – از دو انسان دیگر که یکی از آن ها مرد و دیگری زن است یعنی پدر و مادر خود به وجود آمده است و هیچ فردی به فرد دیگر فضیلت و برتری ندارد مگر به تقوا.
این قبیل آیات در حقیقت به این دو مطلب دلالت دارند:

الف- همة انسانها – از لحاظ پیوند نسبی – به یک پدر و مادر می رسند و همه با هم برادر و خواهر می باشند و تفاوت هایی که با گذشت قرون و اعصار از جهت رنگ ها، نژادها، قبیله ها ، لهجه ها و لغت ها به وجود آمده است همه و همه از عوارض زندگی است؛ بنابر این نباید شما با توجه به اینکه همه از یک جنس و برادر و خواهر هستید و خدای شما هم یکی است با تکیه به این عوارض پا از دائرة وحدت و اتحاد بیرون بگذارید و راه اختلاف و نفاق و دشمنی با هم را پیش بگیرید.

ب- فضیلت و برتری تنها به تقوا است.

می دانیم که تقوا دارای درجات متعددی است و با درجات ایمان و علم و عقل و اخلاق معاشرتی با مردم و اعمال شایسته و ملکات فاضله مانند تواضع و صبر و حلم و شجاعت … ارتباط دارد و آن کسی که دارای درجه بالاتری از تقوا است – چه مرد و چه زن – بر کسی که در مرتبة پایین تر از تقوا است چه مرد و چه زن برتری دارد. بنابر این زنی که دارای مرتبة عالی تر از تقوا است – هر که باشد – بر مردی که در مرتبة پایین تر است – هر کس باشد – فضیلت و برتری دارد.

؟

ای مردم ما همة شما را از یک مرد و یک زن به وجود آورده ایم و شما را به این منظور گروه گروه و قبیله قبیله قرار داده ایم که شناخته شوید، – بدانید – گرامی ترین شما در نزد پروردگار با تقواترین شما و خداوند دانا و باخبر است – و از مراتب و درجات تقوای شما آگاه است.

الگوسازی قرآن مجید از زن و مرد
می دانیم که ذکر مثال در محاورات معمولی و همچنین در بیان مطالب و مباحث علمی نقش مهمی در تفهیم و درک مطالب دارد و چون قرآن کریم براساس محاورات معمول بشری نازل گردیده لذا در موارد بسیاری مثال هایی آورده است.
بر این اساس همان طور که نمونه هایی از مردان صالح مانند پیغمبران عظام (ع) و اولیای خدا بمنظور الگوسازی ذکر کرده و نمونه هایی از متمرّدین و گناهکاران مانند فرعون و قارون و سامری را برای بَزحَذر داشتن از پیروی از آن ها تذکر داده است، نمونه ها و مثال هایی از زنان شایسته برای الگوسازی آورده و مثال هایی از زنان گناهکار و منحرف را بمنظور برحذر داشتن از پیش گرفتن راه آن ها نیز مورد تذکر قرار داده است.

اینک برای نمونه توجه کنید:

؟؟

یعنی: خداوند برای کافران مثلی زد:

زن نوح و زن لوط را آن دو زن همسران دو نفر از بندگان صالح ما بودند ولی چون راه خیانت را در پیش گرفتند ، همسر پیغمبر بودن هیچ نتیجه ای به حال آن ها نبخشید و به آن ها از جانب خدا گفته شد: اینک به همراه کسامی که وارد آتش جهنم می شوند شما هم وارد آتش بشوید.

مرد و زن جفت یکدیگر آفریده شده اند
دسته پنجم از آیات قرآنی آیاتی است که دلالت بر این مطلب دارد که زن جفت مرد آفریده شده است.
در این مورد برای بیشتر روشن شدن این مطلب باید توجه کنیم که قرآن مجید در موارد متعددی این حقیقت را بیان می کند که خداوند موجودات را جفت آفریده است.

در رابطه با این موضوع در چند مورد جفت خلقت شدن گیاهان را مورد تذکر قرار داده است.

برای نمونه: ؟؟

یعنی : زمین را می بینی (در فصل زمستان) که خاموش و آرام است اما هنگامی که ما از آسمان «آب» را بر آن فرو می ریزیم به حرکت در می آید و نمو می کند و از هر نوع گیاه ، جفتی بهجت زا به وجود می آورد.

و نیز: ؟؟

یعنی: خداوند از آسمان آب را نازل کرد و در نتیجه جفت هایی از انواع گیاهان را از زمین رویانیدیم.

باید دانست که تذکر «جفت بودن گیاهان» تنبیهی از جانب خداوند در رابطه با ازدواج گیاهان است و دلالت دارد که در جهان گیاهان مانند عالم جانوران، نر و ماده بودن حکم فرما است و در نتیجه ارتباط آن ها با هم ، بارور شدن گیاه صورت می گیرد و گیاه جدیدی متولد می شود.

جفت بودن موجودات عالم یکی از دلائل توحید است

موضوع جفت بودن موجودات جهان یکی از براهین خداشناسی است، چه اینکه در میان دو چیز تا یک نوع ارتباط و احتیاج به هم وجود نداشته باشد نمی توانند جفت یکدیگر باشند و این جفت بودن دلیل آن است که آفرینندة حکیم و توانا با قدرت و حکمت خود این دو موجود را با هم هماهنگ کرده است تا جفت هم باشند و لذا آیه شریفه را با عبارت «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» اختتام می بخشد. یعنی : شما شاید متذکر قدرت خدا باشید.

باید توجه کنیم که موضوع جفت بودن زن و مرد و اینکه خداوند زن را جفت مرد آفریده است در چندین جای قرآن با تعبیرات مختلف از قبیل:

«وَخَلَقْناکُمْ اَزْواجاض» ما شما را جفت جفت آفریدیم.

«ثُمَّ جَعَلَکُمْ اَواجاً» خداوند شما را جفت جفت قرار داد.

«وَ اللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنفُسِکُم اَزْواجاً» «خداوند برای شما از جنس خودتان جفت قرار داد» ذکر شده است.

ولی در یک مورد تعبیر قرآن این است ؟؟

از جمله نشانه های حکمت و قدرت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان جفتی آفریده تا با آن آرامش پیدا کنید و انس بگیرید و در میان شما محبت و عطوفت و مهربانی به وجود آورده است و در این موضوع برای متفکران عالم علائم قدرت و حکمت الهی پدیدار است.

نمونة دیگری از بی انصافی

در اینجا مناسب است که باز یک نمونه ای از بی انصافی و منفی نگری نسبت به زنان را که زبانزد بسیاری از منفی نگران است بشنوید.

این ها می گویند: حضرت آدم و حضرت حوا (ع) که در بهشت به سر می بردند و از جانب خدا از خوردن میوة مخصوصی منع شده بودند، شیطان در مقام وسوسه برآمد که آن ها را فریب بدهد تا از آن میوه بخورند.

اما او در این راستا اول به سراغ آدم (ع) رفت ولی وسوسه او در آدم تأثیر نکرد سپس به سراغ حوا رفت و او را در رابطه با خوردن آن میوه وسوسه کرد و او تحت تأثیر واقع شد و آدم (ع) را وادار به خوردن آن میوه کرد و در نتیجة آن لغزش، از بهشت اخراج شدند و به این زمین آمدند؛ بنابر این این حوا در این بلیّه مقصر است که یک زن است و او باعث این جریان گردید.

چند با آدم بلیس افسانه کرد

چونکه حوا گفت خور، آنگاه خورد

نقش زنان شایسته در موفقیت مردان بزرگ

و بالاخره برای اینکه با انصاف سخن گفته باشیم باید به این نکته – چنانکه در فصل چهرة زن در فرهنگ اهل بیت (ع) توضیح خواهیم داد – توجه کنیم که در جریان های زندگی مردان شایسته و موفق نوعاً یک زن شایسته و متعهد را در کنار آن ها می بینیم که در موفقیت آن ها این زن ها – خواه همسر آن ها است یا خواهر و یا مادر تأثیر فراوانی داشته اند و از این راه نقش مهم و منحصر زنها را در موفقیت مردان و پیشرفت جامعه به طور روشن می بینیم.

نقش زن ها در قیام ها و نهضت ها در کلام امام رضوان الله علیه

تاریخ این مملکت اسلامی سرشار از قیام و فداکاری زنان مسلمانی است که در مقاطع حساس کشور پیوسته نقش سازندة خود را ایفا نموده اند از باب مثال در جریان تحریم تنباکو و جریان مشروطه و مبارزه با استبداد، بانوان مسلمان چه نقش هایی آفریدند و چه حماسه هایی به وجود آوردند و در انقلاب اسلامی ایران همان طور که مردان متعهد در اصل انقلاب و در مدت 8 سال دفاع مقدس با فداکاری و شهادت طلبی و حماسه آفرینی نقشه های استکبار جانی را نقش بر آب کردند و سربلندی و اقتدار اسلامی و مملکت را فراهم ساختند، زنان متعهد این کشور نیز در تمام این جریانها نقش بسیار مهمی را ایفا کردند.

خوب است نقش زنان متعهد و مسلمان این مملکت در انقلاب اسلامی را از زبان بنیان گذار جمهوری اسلامی امام خمینی رضوان الله علیه بشنویم:

« در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند ، زنان مردان شجاع دامان خود بزرگ می کنند و قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسان ساز ، اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شود ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند.

زنان در صدر اسلام با مردان در جنگ ها هم شرکت می کردند، ما می بینیم و دیدیم که زنان همدوش مردان بلکه جلوتر از آنان در صف قتال ایستادند خود و بچه های خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت کردند.»

«زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند.

ما باید امروز که روز زن و به حقیقت در ایران عزیز روز زن است به زنان خویش افتخار نماییم؛ چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پس از سرکبی آن در مقابل ابر قدرتها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگی و مقاومتی از خود نشان دادند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین شجاعتی از مردان ثبت نشده است مقاومت و فداکاری این زنان بزرگ در جنگ تحمیلی آن قدر اعجاب آمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکه شرمسار است.

اینجانب در طول این جنگ صحنه هایی از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده، دیده ام؛ گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد و آنچه برای من یک خاطره فراموش نشدنی است با اینکه تمام صحنه ها چنین است ازدواج یک دختر جوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود؛ آن دختر شجاع با روحی بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گفت حال که نتوانستم به جبهه برم بگذار با این ازدواج ، دین خود را به انقلاب و به دینم ادا کرده باشم.

عظمت روحانی این صحنه و ارزش انسانی و نغمه های الهی آنان را نویسندگان، شاعران، گویندگان، نقاشان، هنرپیشگان، عارفان، فیلسوفان، فقیهان و هر کس را که شما فرض کنید نمی توانند بیان و یا ترسیم کنند. و فداکاری و خداجوئی و معنویت این دختر بزرگ را هیچ کس نمی تواند با معیارهای رائج ارزیابی کند».

چهرة زن در عصر پیغمبر (ص)

پس از بعثت پیغمبر اسلام (ص) و نزول قرآن به موازات تحولی که در همه ابعاد زندگی انسانها به وقوع پیوست، تحول وسیعی نیز دربارة موقعیت زن ها صورت گرفت و اکنون لازم است به شرح آن بپردازیم.

پیغمبر رحمت حضرت محمد مصطفی (ص) که از جانب خداوند رحمان برای دعوت مردم به اسلام مبعوث شد، افق وسیع و درخشانی را به روی انسانها باز کرد.

آن حضرت برنامة تربیتی خود را بر اساس علم و ایمان و اخلاق و عمل شایسته و تقوا و تعهد پی ریزی نمود و نخستین درس خود را از تشویق مسلمانان به علم آموزی آغاز کرد، قرآن مجید تقریباً در هشتاد مورد از ترغیب به علم و عظمت عالمان سخن گفت و مخصوصاً با عبارت «یَرفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» مقامات بلند صاحبان علم را روشن ساخت و حضرتش با تعبیر «؟؟؟؟»

یعنی «آموختن علم بر مرد و زن مسلمان فریضه است»، آموختن علم را یک وظیفه برای مسلمانان معرفی نمود و با عبارت «؟؟؟»

یعنی : «هر فرد مؤمنی که بمیرد و یک ورقه که بر آن مطالب علمی نوشته شده است را به یادگار بگذارد همان ورقه در روز قیامت پرده ای میان او و آتش جهنم خواهد شد» ارزش قلم و تصنیف و تالیف را پایه گذاری کرد.

در این میان همان طور که تعداد زیادی از مردان در مکتب با فضیلت آن حضرت ، با برداشتن گام های بلند در راه تحصیل علم و اندوختن معلومات به قله رفیعی از علم و کمال نائل شدند تعداد زیادی از زنان نیز در محضر نورانی آن پیغمبر بزرگوار (ع) برای کسب دانش و دستیابی به مهارت علمی و نویسندگی، از امکانات مساوی با مردان برخوردار شدند و هر یک مانند چراغی، فضای وسیع اسلامی را نور و گرمی بخشیدند.

اسماء دختر عمیس – هجرت و فداکاری و خدمات فرهنگی

اسماء دختر یزید بن سکن بانوی دین و خرد

اُم ایمن بانوی هجرت و علم و جهاد

ام سلیم دختر ملحان بانوی علم و اخلاق و جهاد

ام دارداء بانوی فضل و خرد و عبادت

ام عطیه انصاری بانوی دانشمندی که در هفت جنگ شرکت کرد

خوله همسر حمزه: عموی بزرگوار پیغمبر اسلام (ع) بانوی علم و فضیلت

نسیبه بانوی دانشمند و قهرمان میدان جنگ و همسر و مادر شهید

لیلا غفاری بانوی علم وجهاد

زنب همسر عبدالله بن مسعود راوی حدیث و تربیت کننده یتیمان

زینب ربیبة حضرت پیغمبر (ع) : فقیه ترین زنان عصر رسلت

ام سعد انصاری بانوی دانشمند و راوی حدیث

فضة حافظ قرآن و قهرمان میدان علم و اخلاص و عشق به ولایت

خنساء بانوی فصاحت و بلاغت و جهاد و تقدیم 4 فرزند در راه خدا
شرکت زنان در امور اجتماعی و بیعت با پیغمبر (ص)
پیامبر اکرم (ص) در سال دهم هجری به قصد انجام اعمال حج از مدینه به مکه سفر کرد. سفر پیامبر پیشتر به اطلاع مسلمانان نواحی مختلف رسیده بود، از این رو جماعت ها و گروه های بسیاری از مرد و زن برای اینکه اعمال حج را در حضور پیامبر (ع) انجام بدهند و آداب و مناسک حج را از خود پیامبر بیاموزند به مکه آمدند و همراه پیامبر حج گزاردند. پس از پایان اعمال حج و سخنرانی های چندی که پیامبر (ع) در مکه ایراد کرد و در ضمن آن ها مطالب بسیاری درباره معارف اسلامی و اصول و ارزشهای دینی بیان فرمود، کاروان ها عازم بازگشت به شهرها و محل زندگی خود شدند در این ضمن به صحرای کوهستانی وسیع ححفه در کنار غدیر خم رسیدند، در این محل جبرئیل فرشتة وحی الهی بر پیامبر نازل شد و این آیه را بر او خواند: ؟؟؟

ای فرستادة خدا دستوری که خدا برای تو فرستاده است را به مردم برسانع اگر نه تبلیغ رسالت نکرده ای خدا خود تو را از شر مردم نگاه خواهد داشت.

با توجه به اینکه ایام ماههای آخر عمر پیامبر (ص) بود (زیرا آن حضرت در حدود 70 روز پس از واقعه غدیر خم رحلت کرد) و فرستادة خدا همة احکام الهی را تبلیغ کرده بود معلوم است که این آیه مربوط به مسأله جانشینی است این بود که آن حضرت پس از نزول آیة بالا در صحرای غدیر درنگ کرد و پس از ادای نماز ظهر دستور داد منبری از جهاز شتران ساختند آنگاه فرمود تا همة آن جمعیت انبوه مرد و زن گرد آمدند. مورخان اهل سنت نوشته اند در آن محل 000/120 تن در پای آن منبر حضور داشتند.

پیامبر بزرگ اسلام در میان آن جمعیت انبوه و با شکوه بر آن منبر بالا رفت و دربارة نزدیک شدن مرگ خود – که پیشتر نیز در مکه به آن اشاره کرده بود – سخن گفت آنگاه وحی و دستور خداوند را درباره تعیین جانشین خود ذکر کرد و باز به مردم یادآوری کرد که او پیغمبر خدا بوده است همة احکام خدا را ابلاغ کرده است و اکنون می خواهد اخرین مسدلة مهم دینی را بگوید.

آنگاه علی بن ابی طالب (ع) را پیش خود خواند، نخست او را کنار خود نگاه داشت سپس ست او را گرفت و بلند کرد، به طوری که – به گفتة مورخان – سپیدی زیر بغل هر دو دیده شد و در چنان شرایطی از روی ان منبر با حضور آن جمعیت و با آن وضعیت حساس – که در وسط راه و در میان دشت و سنگ و کوه و در هوایی بسیار گرم ، کاروانها را متوقف ساخته بود – پس از خواندن آیاتی از قرآن و ذکر سخنانی مربوط به رسالت و جانشینی و نزدیک شدن مرگ خویش با صدای بلند فرمود:

«مَن کُنتَ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ …»

هر کس که من تا کنون مولا و سرپرست و پیشوای او بودم پس از این علی مولا و سرپرست و پیشوای اوست.

آنگاه دعا کرد در حق آنان که علی را یاری کنند و نفرین کرد آنان را که او را ترک گویند و بی یاور بگذارند.

پس از اینکه مراسم تعیین علی بن ابی طالب (ع) برای جانشینی و خلافت بوسیله پیامبر اکرم (ص) پایان یافت و دین اسلام از نظر ادامة رهبری نیز معین و کامل شد و چگونگی سرپرستی امت پس از پیامبر روشن گشت ، این آیه فرود آمد:

؟؟

امروز دینتانرا برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام ساختم و اسلام را برای شما برگزیدم تا دین شما باشد.

در اینجا مردم، زن و مرد به امر پیغمبر (ص) پیش آمدند و با علی (ع) بیعت کردند و او را مولای خویش خواندند در این مورد بود که پیغمبر اکرم (ص) او را امیر المومنین (ع) نامید و سه شبانه روز در سرزمین غدیر خم توقف کرد تا همه مردم، مرد و زن با آن حضرت بیعت کنند و بیعت زن ها در این مورد نیز مانند بیعت با پیغمبر اکرم (ص) که ذکر کردیم صورت گرفت.

جریان نصب و تعیین حضرت امیر مؤمنان (ع) برای خلافت و جانشینی بعد از ارتحال پیغمبر اسلام (ص) در غدیر خم به شرحی که ذکر گردید یکی از مسلمیّات تاریخ شیعه و اهل سنت است و صدها دانشمند، و محدث و مورخ و مفسر از اهل سنت نیز حدیث غدیر و واقعة ان را مانند طبری و ابن اثیر و احمد بن حنبل نقل کرده اند.

و در این عصر یکی از علمای بزرگ ما حضرت علامه امینی در کتاب عظیمی که به نام الغدیر تالیف کرد برای واقعة غدیر بیش از 360 سند از کتاب های معتبر علمای اهل سنت گرد آورد و در کتاب ذکر کرد.

؟؟

و نظر ما فعلاً در ذکر جریان غدیر خم به این مطلب است که زنان نیز مانند مردان در بیعت خلافت که سرنوشت امت اسلامی به آن بستگی دارد، در محضر مبارک پیغمبر (ص) و با نظر ان حضرت حضور داشتند و شرکت کردند.

امر به معروف و نهی از منکر وظیفه مشترک زن و مرد

می دانیم یکی از فرائض بزرگ اسلامی موضوع امر به معروف و نهی از منکر است که در قران کریم در 8 جا مورد تاکید قرار گرفته و در فرهنگ حضرت رسول اکرم (ص) و اهل بیت گرامی اش اساس همه خوبی ها و ارزش ها و وسیلة ریشه کن ساختن همه بدیها معرفی شده است.

حضرت پیغمبر (ص) فرمودند: ؟؟

یعنی : مردم تا هنگامی که به ادای وظیفة امر به معروف و نهی از منکر قیام می کنند و یکدیگر را در خیر کمک می نمایند فضای زندگی آن ها فضای خیر و صلاح خواهد بود ولی موقعی که این فریضة الهی را ترک کنند، برکت ها از زندگی آن ها سلب می شود و برخی از آن ها بر بعض دیگر (بر اساس روایات دیگر اشرار بر اخیار) مسلط می گردد و در آسمان و زمین یار و یاوری برای خود به دست نمی آورند.

حضرت باقر (ع) فرمود : ؟؟؟

یعنی : امر به معروف و نهی از منکر، راه پیغمبران خدا و طریق شایستگان در گاه خداوند است.


برای مشاهده مطالب دیگر کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۲
postep postep